English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3183 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Three things to avoid:a crumbling wall, a biting . <proverb> U از دیوار شکسته و سگ درنده و زن سلیطه یذر کنید .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots U از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
partition wall U دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
fishwife U زن سلیطه
fishwives U زن سلیطه
jezebel U سلیطه
termagant U سلیطه
shrewish U سلیطه
shrews U سلیطه
shrew U سلیطه
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall U دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
adding U اضافه کنید زیاد کنید
add U اضافه کنید زیاد کنید
adds U اضافه کنید زیاد کنید
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
retaining wall U دیوار نگهبان دیوار محافظ
holder U درنده
holders U درنده
tig U درنده خو
rapacious U درنده خو
tigerish U درنده خو
predator U درنده
predators U درنده
tigerlike U درنده خو
predatorial U درنده
fierce U درنده
lupine U درنده
lupin U درنده
laniary U درنده
fiercest U درنده
vulturish U درنده خو
fiercer U درنده
kitish U درنده خو
kites U ادم درنده خو
lacerative U برنده یا درنده
harpy U ادم درنده خو
harpies U ادم درنده خو
wolfishness U درنده خویی
ferocity U درنده خویی
predatory U درنده غارتگر
fury U درنده خویی
kite U ادم درنده خو
hyenas U ادم درنده خو یا خائن
beast of ravin U جانور درنده یاشکاری
requin U کوسه ماهی درنده
rapacity U یغماگری درنده خویی
vulturous U درنده خوی کرکسی
hyaenas U ادم درنده خو یا خائن
pumas U یوزپلنگ درنده امریکایی
hyena U ادم درنده خو یا خائن
puma U یوزپلنگ درنده امریکایی
rapaciously U از روی درنده خوئی حریصانه
adjacent U نزدیک دیوار به دیوار
thresher U کوسه ماهی درنده سواحل امریکاواروپا
kites U فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
kite U فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
pandours or doors U امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
shakier U شکسته
zigzags U شکسته
zigzagging U شکسته
zigzagged U شکسته
broken U شکسته
shakiest U شکسته
wrecked U شکسته
fragmentary U شکسته
zigzag U شکسته
disrupted U شکسته
shaky U شکسته
downhearted U دل شکسته
heartbroken U دل شکسته
running hand U خط شکسته
fracted U شکسته
heart broken U دل شکسته
broken-hearted <adj.> U دل شکسته
in pieces U شکسته
heartsick U دل شکسته
fragmental U شکسته
cursive U خط شکسته
punctures U شکسته شدن
shards U کوزه شکسته
shard U کوزه شکسته
puncture U شکسته شدن
fracturing U سطح شکسته
punctured U شکسته شدن
puncturing U شکسته شدن
modesty U شکسته نفسی
hot short U شکسته گرم
cold short U شکسته سرد
ballast U مصالح شکسته
wrech U کشتی شکسته
doddered U شکسته سست
split screen U صفحه شکسته
split-screen U صفحه شکسته
deject U دل شکسته کردن
to run upon the rocks U شکسته شدن
chevron U پرانتز شکسته
wrecked U کشتی شکسته
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
angle bracket U پرانتز شکسته
shatters U قطعات شکسته
shatter U قطعات شکسته
fyloft U صلیب شکسته
german giant swing U افتاب شکسته
distorts U شکسته شدن
distort U شکسته شدن
haken kreuz U صلیب شکسته
giant circle U افتاب شکسته
broken U شکسته شده
flinders U قطعات شکسته
pointed bracket U پرانتز شکسته
fractures U سطح شکسته
taxis U شکسته بندی
crushed stone U سنگ شکسته
cauliflower ear U گوش شکسته
framentary U شکسته ناقص
osteopathist U شکسته بند
castway U کشتی شکسته
raddled U شکسته شده
sherd U کوزه شکسته
broken stone U سنگ شکسته
orthopedics U شکسته بندی
a broken arm U بازوی شکسته
fractured U سطح شکسته
bone setting U شکسته بندی
bonesetter U شکسته بند
red short U شکسته سرخ
orthopaedics U شکسته بندی
fracture U سطح شکسته
bone setter U شکسته بند
humblest U شکسته نفسی کردن
humble U شکسته نفسی کردن
potsherd U تکه سفال شکسته
pulled U شکسته شده افتاده
agmatology U علم شکسته بندی
refracted U شکسته شدن نور
refracting U شکسته شدن نور
refracts U شکسته شدن نور
bowed down by grief U شکسته شده ازغم
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
splint U وسایل شکسته بندی
splint U چوب شکسته بندی
zircon U سخن دست و پا شکسته
refract U شکسته شدن نور
brick ballast U مصالح شکسته اجری
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
jargon U سخن دست و پا شکسته
shipwrecks U کشتی شکسته شدن
infirmly U بطور علیل یا شکسته
to humble oneself U شکسته نفسی کردن
chippings U سنگ شکسته ریز
shipwreck U کشتی شکسته شدن
stone ballast U مصالح شکسته سنگی
cast away U کشتی شکسته مطرود
broken hardening U سخت گردانی شکسته
brokenly U بطور شکسته یا بریده
shipwrecked U کشتی شکسته شدن
ballast U شن ریزی مصالح شکسته
wrech U شکسته یا خراب شدن کشتی
The socket is broken. پریز برق شکسته است.
to be humbled U احساس شکسته نفسی کردن
to feel humbled U احساس شکسته نفسی کردن
wrecked U باقی مانده ازکشتی شکسته
In my broken English . U با انگلیسی دست وپا شکسته ام
swastika U صلیب شکسته المان نازی
whitewater U قسمت اشفته موج شکسته
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster of Paris U گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
soup U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
soups U موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
slides U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
to weigh down U سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
slide U سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
wreck U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
pidgin U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
pidgins U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
Why don't you work? Did you break your fingers? U چرا کار نمی کنی؟ مگر دستت شکسته است؟
ease off U شل کنید
say no more U بس کنید
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
non breaking space U حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
streamliner U قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
pectinated line U [خط شکسته، دندانه ای و یا کنگره ای که در طرح های هندسی و ایلیاتی بکار می رود.]
push the door to U در راپیش کنید
delete U حذف کنید
cautioning U توجه کنید
recive U مصرف کنید
accelerando کم کم تند کنید
deleting U حذف کنید
attention to orders U توجه کنید
Recent search history Forum search
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
2مهرآسا
1ICR
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1The more you care
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1What is the meaning of shahneh (شحنه یا داروغه) in farsi ?
1confinement factor
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com